جدول جو
جدول جو

معنی مول هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

مول هاکردن
فرزند نامشروع به دنیا آوردن، دم بر نیاوردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ کَ دَ)
زناکاری کردن. از مردی به طرز نامشروع بار گرفتن. طفل حرامزاده به دنیا آوردن زن. (فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به مول شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مول کردن
تصویر مول کردن
بار گرفتن زنی از مردی بطرز نامشروع طفل حرامزاده بدنیا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
رد کردن، عبور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاراندن بدن خارش مداوم
فرهنگ گویش مازندرانی
تنومند شدن درشت اندام شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
روی هم انباشته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مویه کردن، ناله کردن، دم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
در معامله سود کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ورم کردن، درد کردن، دچار تب شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
انجام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
خیس کردن، کسی را بی اندازه خسته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرا رسیدن شب
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم زدن، شیار کردن، سرشاخه های درخت را هرس کردن، کوتاه کردن شاخه ها، کند کردن لبه ی تیز برخی از اشیا و ادوات به عمد یا به سهو، جوانه زدن، رویش ابتدایی جوانه
فرهنگ گویش مازندرانی
پوست کندن گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
ول هکاردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مسیر را عوض کردن، تغییر مسیر
فرهنگ گویش مازندرانی
پوست کندن درخت، پوست کندن بعضی میوه ها مثل: گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
به دیوانگی کشاندن، فریب دادن، با نیرنگ جذب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بچه ی نامشروع به دنیا آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
آبستن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
باور کردن، پذیرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
اخم کردن، چانه را به جلو دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
خیز برداشتن، ورم کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تمام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
به انجام رساندن، تمام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
احساس سوزش نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن ناگهانی و فراوان گیاهان، پیوند دادن دو چیز
فرهنگ گویش مازندرانی
فراهم کردن، درست کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
درهم شکستنمضمحل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده شدن زمین و خاک توسط منقار و پنجه ی مرغ، جدا کردن بذر جوانه زده از هم
فرهنگ گویش مازندرانی
مأنوس ساختن گاو و تازه زا با گوساله ی نوزاد
فرهنگ گویش مازندرانی
سفت کردن، محکم کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جر زدن
فرهنگ گویش مازندرانی